احساس نیاز کردم که راجب چیزی که همین الان خوندمش حرف بزنم. هرچند، کتاب هنوز تموم نشده. واسه من تازه شروع شده حتی، چون موضوعاتش بیشتر به علایقم نزدیکه. 

این کتاب، به چند بخش موضوعی تقسیم شده. (1. خدا، 2. درست و نادرست، 3. ت، 4. جهان خارج، 5. علم، 6. ذهن، 7. هنر) و تو هر بخش یک سری نظریه های معروف رو میگه، نظر مخالفانشون و نقداشونم میگه. هدفش آشنایی با نظریه ها و طرز تفکر فلسفیه. آخر هر بخش هم یه سری منبع معرفی میکنه برای مطالعه بیشتر، چون مثلا بخشی از مطالب تو کتاب نمیگنجه. 

خب من وقتی رسیدم به ت تازه بخش جذاب کتاب داشت شروع میشد. و تازه وسط کتاب بود. من بیشتر از صد صفحه کتاب خوندم و الان وسطای جهان خارج ام.

بخش درست و نادرست هم به اخلاق اشاره میکنه. اونم بد نبود. ولی چندان هم جذاب نبود. بعضی جاهاش احساس میکردم استدلالا دیوونگی‌ان! مثلا یه چیزی به ظاهر برای ما واضح و اثبات شدست ولی میومدن به عنوان بی اعتباری یه نظریه بیانش میکردند! البته خب یکم که پیش رفت عادت کردم. :)

بخش خداش رو هم به نظرم خیلی خوندیم ماها. خیلی درگیرش بودیم. نظریه هاش تقریبا آشنا بودن برام. 

به هرحال، تو قسمت جهان خارج (بخشی که حقیقتا جذابیت آغاز میشه!) یه نظریه داریم به نام ایدئالیسم. اینطوری که من متوجه شدم، اینا معتقدن که جهان خارج وجود نداره و صرفا چیزیه که ما میبینیم. (چون به حواسمون نمیشه اعتماد کرد. استدلالشونم اینه که خیلی وقتا چیزایی میبینیم که واقعی نیستن، مثالای مسخره ایم براش زدن، مثل سراب ِ وسط خیابون، یا اینکه وقتی مدادو میبریم تو آب شکسته میبینیمش و این حرفا[که یه طورایی غیر منطقیه به نظرم. اینا دلیل علمی دارن آخه. هرچی میبینی شاید اونی نباشه که میبینی، ولی قطعا یه دلیلی داره. تازه اونم دلیل ِ علمی!] :|) 

حالا این یعنی چی؟ یعنی نشستین تو یه سینمایی که نمیتونین ازش خارج بشین، چون در واقع خارجی وجود نداره (هرکسی تو سینمای خودش نشسته :|) و فیلم صرفا زمانی پخش میشه که ما چشمامون بازه. یعنی وقتی پلک میزنیم یا نگاه نمیکنیم، چیزی پخش نمیشه. (چیزی وجود نداره :|) یعنی وقتی من به دیوار پشت سرم نگاه نمیکنم، در صورتی که کس دیگه ای هم نگاهش نکنه (متصور نشه اونو در واقع) یعنی وجود نداره :| جلل الخالق. چطوری این نظریه رو دادن خدایی؟ :| داغون شدم :|

حالا اومدن ایراد گرفتن و گفتن فرق بین واقعیت و خیال چیه پس اینطوری که شماها میگین؟ گفتن خیال تکرار نمیشه و طبق انتظار پیش نمیره. مثلا لمس میخوای بکنی شیء رو، محو میشه. یا اونطوری نیست که فکر میکنی هست و فلان. 

خلاصه خیلی نظریه تخیلی ایه به نظرم. هنوز ادامه نقداشو نخوندم ولی چشمام شیش تا شد، گفتم بیام تا یادم نرفته و فک نکردم خلی چیزی هستم، راجبش بنویسم. :|


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها