140

1- اون همه این مدتا این جا بوده. تقریبا هر روز مینوشته. وبلاگش دویست صفحس. بیشتر از هرچیزی خودشه. من چرا این همه دیر پیداش کردم؟
به خودش بگم؟
نه! حداقل صب کن خودت خودت باشی، بعد ببین میخوای چیکار کنی. :))
2- قبلنا که پیشم بودی و شبا پیشم میخوابیدی، عین الان، صبحا با درد بیدار میشدم. استخونام جیغ میکشیدن. ولی جیغشون آواز بود. دردش لذت بخش بود. واسه همین دوست داشتم پیش هم بخوابیم. واسه همین مقاومتی نمیکردم در برابر درد گرفتنشون. حتی در برابر این همه نزدیک بودنت که باعث میشد نتونم نفس بکشم. من لذت میبردم. حالا نیستی و این بد عادتی باعث درد بیشتر شده. فک نکنی درس خوندن گردنمو درد میاره ها! نه. این نبودن توعه. چون نمیدونم چطوری بخوابم :) 

2*- استار؟ پلاس؟ انی ثینگ. مرتبط با دوعه. بعضی وقتا از خواب که بیدار میشم یا سرمو میکوبم تو دیوار کنار تختم، یا تو پنجره. علتشم اینه که فکر میکنم که اون طرفه که دیوار نیست، و هنوز کامل از خواب بیدار نشدم. محکم میرم تو دیوار! عجیبه که سرم درد نمیگیره. چون دست به سرم بزنه کسی درد میگیره! شاید هنوز فک میکنم تو هستی :( (این دیگ دری وری بود! همچین فکری نمیکنم. احتمالا مرتبط با زندگی قبلیمه. :/)
3- حتا سلنا هم از پیامکای خودش و رفیقش استوری میذاره و قلب میذاره و تگش میکنه. پس یعنی کار بدی نیست. پس ینی شوعاف نیست. پس ینی من باید شل کنم. قصد کردم شل کنم :))))) 
4- من دارم تئوری انتخاب رو از نو میخونم. عصن من میخوام با کتاب رل بزنم بشر. عصن اینقد بخونم تا حفظ شم. وقتی استاد مامانم شیش بار خونده و میگه من فک میکنم هنوز چیز جدید داره ینی چی؟ تازه من بار اولم تمومش نکردم. گیر کنکور بودم. الانم هستم. ولی میخونمش. خیلی خوبه. خیـــــــــــــــــلی. انگار چشای آدمو باز میکنه!
5- بچه. یه انسان ِ ماریتا نامی هست که خوانندس. عربی! اینقدر این نازه. اینقدر نازه. اینقدرررر که عصن بی حد و مرز!

اینم یکی از آهنگاش :) اونجا که میگه ولله معک ینی همون برو به سلامت خودمون دیگ؟ یادم باشه به آخرین کسی ک کات کردم باش بگم (((: مثن به ر ^_^

6- هر وقت یه چیزی میخونم که یه ماده ی خاصی ترشح میکنه کلا به فکر فرو میرم. اصولنم ک خب این یا عشقه، یا شکلاته، یا مواد مخدر یا محرک و اون یکی چی بود؟ یادم نیست. انی وی، دیگ ساینتیستای عزیز انگاری ثابت کردن عشقم یه هورمونی داره که بی شباهت به برخی مواد مخدر نیست. به سوشال مدیام که معتاد بودم. کلا معتادم. اصن معتاد به دنیا اومدم :/ به هرچی برسم معتاد میشم. این همه میخوابم همش زیر سر اینه. میدونستم هست، اما نمیدونستم مشابه اعتیاده. اینم کشف شد بحمدالله! حتما یه دلیلی بوده که بای دیفالت بی احساس بودم دیگ! بعد هی خودمو وفق دادم از بس گفتن چرا اینطوریم :| خب میخواسم ندم. :/
ولی علاوه بر این چیزی که همیشه بوده مشکل تو ارتباطاتم بوده. حتا وقتی بچه بودم (مامانم میگه!) ب مامانم میگفتم که مامان آدما چطوری با هم دوست میشن؟ بعد یادمه اینو خودمم. بهم گفت که اسم همو میپرسن دوست میشن دیگه. بعد من با خودم فک میکردم که چه مسخره. این که دوستی نیست. بعد یادم میومد که تو پارک تا بچه بودیم (بیلیو می هنوز دبستان بودم!) میرفتیم سریع اسم یکی که پشت سرمون بودو میپرسیدیم و باهم دوست میشدیم و چقدر ساده بود و چقدر خوشحال بودیم!! بعد با خودم داشتم فک میکردم دیگه! گفتم ک نه اینطوری نیست و این حرفا. و فک کنم از اونجا بود که پیچیدگی این داستان آغاز گشت! (پروببلی!) بعد مامانم همچنین منشن میکنه که: میگفتی هیچکس با من دوست نمیشه. (تفکری که مشابهش الانم هست.) ولی الان غلط بخورم بگم من مشکل دارم! :/ ندارم. مدلمه :))))))))))
7- ی چیز دیگم میخواستم بگما! هر وقت پست میذارم میگم دیدی یادت رفت! ولی خب الان یادم نیست. هو کرز؟ :)
8-

انی ثینگ مور اینترسینگ هست اصلا؟ همتونم میشناسیدش اصلا. برا دل خودم زدم :/


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها